تحلیلی در چرایی اعتراضات بنزینی
اعتراضهای بنزینی و مسئلهای که باید دیده شود
یقینا آنچه در این شهرها اتفاق افتاد شروعش با اعتراضات مسالمت آمیز مردمی بوده است و اشرار با مهیا دیدن بستر شرارت به اقدامات غیر متعارف دست زده اند و انتساب کل این اعتراضات به اشرار واقع بینانه نیست.
یقینا آنچه در این شهرها اتفاق افتاد شروعش با اعتراضات مسالمت آمیز مردمی بوده است و اشرار با مهیا دیدن بستر شرارت به اقدامات غیر متعارف دست زده اند و انتساب کل این اعتراضات به اشرار واقع بینانه نیست.
اینکه قیمت سوخت باید به نحو صحیح اصلاح میشد جای بحث ندارد چرا که مبلغی که در حال حاضر به عنوان یارانه سوخت پرداخت میشود و منابعی که به واسطه فروش بیبرنامه سوخت از دست میرود در هیچ کجای دنیا پذیرفته نیست و در حال حاضر در ایران 80 میلیون نفری چند برابر برخی از کشورهای با جمعیت چند برابر بیش از ایران بنزین مصرف میشود و اگر در کشور امکان آزاد سازی منابع در انحصار سوخت فراهم و این مبالغ در جای درست هزینه شود کمتر کسی رو به اعتراض میآورد؛ اما سوال اساسی اینجاست که چرا افکار عمومی توان هضم این افزایش قیمت و همراهی با دولت را ندارند.
آنچه بدیهی است در عرصههای اجتماعی همه چیز محصول کنشها و واکنشهاست و هیچ اتفاق بی دلیلی در جامعه نمیافتد؛ به بیان دیگر باید نقطه اتفاقی در بین افراد یک جامعه وجود داشته باشد تا بتواند همه را به اعتراض در هر سطحی متقاعد ساخته و اعتراضات را سامان بدهد. به نظر میرسد نکتهای که در ادامه به آن میپردازیم همان چیزی است که باعث اتفاق نظر جامعه به اعتراض شده؛ اعتراضی که متاسفانه با دخالت عوامل بیگانه از مسیر خود منحرف و به سرانجام نرسید.
آنچه باعث شده تا تمکین به تصمیم سران قوا برای مردم ایران مشکل شود این است که سطح اعتماد به مسئولان اجرایی کشور به پائین ترین سطح در چهل سال گذشته رسیده است و مطابق برخی از آمارها محبوبیت شخص رئیس جمهور به رقم بی سابقه نزدیک به 7% رسیده است[1] و همین عدم اعتماد به مسئولین باعث شده تا تمیکین به تصمیمات هزینهساز دولت از طرف مردم مقبول نیفتد؛ در واقع مردم نمیتوانند باور کنند که این تصمیمات هزینهساز در راستای منافع آنها اتخاذ شده است؛ اما نکته مهمتر این است که چه عواملی باعث شده است تا اعتماد به کارگزاران تا این حد تنزل کرده و کار به کف خیابان برسد.
بیتفاوتی به مسائل معیشتی و اشتغال
معیشت و اشتغال از اصلیترین دغدغههای مردم است و این دغدغه با تغییر دولتها تغییری نمیکند؛ حتی دولتهایی که باشعارهای سیاسی و نه اقتصادی به روی کار آمدهاند وعدههای سیاسی خود را در راستای معیشت مردم تعریف میکنند؛ مثلا میگویند آزادیهای مدنی باعث سرازیر شدن سرمایهگذاران خارجی به ایران خواهد شد؛ به همین دلیل هر دولتی که نتواند در راستای بهبود معیشت مردم قدم بردارد سرمایه اعتماد ملی را از دست خواهد داد.
در حال حاضر تصور بخش عمدهای از مردم این است که جریان حاکم نسبت به معیشت مردم بی تفاوت است و همین بیتفاوتی دولت به مسائل معیشتی مردم در سالهای گذشته یکی از اصلیترین دلایل این بیاعتمادی است؛ دولت در سالهای گذشته با تعطیلی طرحهای خدماتی و عمرانی مثل مسکن مهر باعث تقویت این تصور شده است که دولت معیشت و اشتغال مردم را رها کرده است و حرکتی برای رفاه عمومی نمیکند در چنین حالتی مردمی که گرفتار مشکلات شدید اقتصادی هستند نمیتوانند به وعده بهبود معیشت به واسطه تصمیمات هزینه ساز توسط دولت اعتماد کنند.
فاصله طبقاتی بین مردم و مسئولین
وجود فاصله طبقاتی بین مسئولین و مردم از دیگر دلایل عدم اعتماد مردم به خیرخواهی دولتهاست. آنها بر این اعتقادند که آدمهایی که در خانههای چندین میلیاردی مینشینند و ماشینهای چندصد میلیونی سوار میشوند و دارائیهایشان در داخل و خارج سر به فلک گذاشته است درد آنها را درک نمیکنند و نمیدانند که در زندگی یک کار گر چه میگذرد؛ این فاصله طبقاتی باعث شده است تا آنها به این باور برسند کسی که سیر است و از گرسنه خبر ندارد و قابل اعتماد نیست.
فساد اقتصادی
فساد اقتصادی و اخباری که هر روز از میزان این فسادها منتشر میشود از دیگر دلایل عدم اعتماد مردم به مسئولین اجرایی کشور است؛ باور غلط "همه دزدند" که ریشه در وجود مفاسد اقتصادی کلان واقعی در بخشی از دستگاه اجرایی کشور دارد باعث شده است تا قشر عظیمی از مردم از بازگشت این هزینهها به زندگی خود ناامید باشند و اعتمادی به مصلحت اندیشیهای بر پایه منافع عمومی دولت نداشته باشند و همین امر باعث افزایش فشار روانی ناشی از تصمیمات هزینهساز دولت بر مردم و در نتیجه اقدام به اعتراض شده است.
وعدههای دروغ
عدم پایبندی به وعدههای داده شده در ایام انتخابات و در قضیه قراردادهای بینالمللی مثل رفع تحریمها به واسطه برجام از دیگر دلایل بی اعتمادی مردم به مسئولان اجرایی کشور است. مردم در سالهای گذشته بارها و بارها با وعدههایی مثل ارزانی، پیشرفت و ایجاد اشتغال، مسئولین را آزموده اند و در هر بار اعتماد به جریان دولت در این چند سال دریافتهاند که میزان وعدههای عملی نشده دولت از وعدههای عملی آن بسیار کمتر است و به همین دلیل نمیتوانند باور کنند که این بار دولتیها به وعدههایی مثل نبودن گرانی جدید به واسطه گرانی بنزین عمل نمایند و همین دلیل باعث شده است تا دغدغه معیشت و گرانی غیرقابل تحمل آنها را به اعتراض وادار نماید؛ اعتراضی که بستر اغتشاش در نقاط مختلف کشور را به وجود آورده است.
ندیدن اثر واقعی
از دیگر مواردی که باعث شده است تا مردم به طرحهای هزینهساز دولت اعتماد نکنند این است که آنها در این سالها اثرات ملموس و واقعی از این گونه تصمیمها در زندگی خود ندیدهاند؛ به عنوان مثال تغییر قیمت حاملهای انرژی قرار بود به بخش تولید سرازیر شود و از این طریق خانوارهای ایرانی دیگر شاهد جوانان تحصیلکرده و بیکار در گوشه خانههای خود نباشند؛ اما این اتفاق تا به امروز عملی نشده است؛ بلکه بالعکس، اتفاقی که افتاده است این است که مابهالتفاوت قیمتها در اکثر موارد به بودجههای هزینهای تبدیل شده و چیزی از آن به مردم نماسیده است و این خود یک بی اعتمادی عظیم در میان جامعه نسبت به مسئولین ایجاد کرده است.
حرف آخر
آنچه بیش از هر سلاحی میتواند نسبت به دشمن بازدارنگی داشته باشد اتحاد و یک پارچگی بین مردم و مسئولین است و این اتحاد اتفاق نخواهد افتاد مگر در سایه خوش اعتماد دو جانبه که متاسفانه امروز به شدت مخدوش است.
آقای دولت کاری برای این اعتماد بکن.
پینوشت:
[1] کانال شخصی حمید رسایی
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}